سلام پاییز ،خوش اومدی
پاییز برای من فصل خزان نیست ،حتی برگ ها در نظر من خاکستری بنظر می رسند،اول مهر ،سرآغاز مهربانی است،سرآغاز لطافت و ظرافت و زیبایی است حتی زیبا تر از بهار و گرم تر از تابستان سوزناک خوزستان،پاییز از راه میرسه من از گور خودم بلند میشم و چهار زانو جلو آسمان می نشینم و در زمستان روحم به پرواز درمیاد و دوباره اول بهار می میرم و در تابستان من رو به خاک می سپارند،قطعا یه روز یه کتاب با عنوان"دو فصل برای زندگی دو فصل برای مُردن" یا "فصلی برای زندگی ، فصلی برای مُردن"می نویسم که سراسر استعاره است سراسر پارادوکس است.
قبلنا وقتی پاییز میومد غربتم باهاش میومد چه روزای سختی بود، الان باهاش خو گرفتم وقتی ادم میبینه اسمون،درخت ها ،برگ ها و دنیای پیرامونش همرنگ خودش شدند احساس زنده بودن و زندگی می کنه برای همین من پاییز رو دوست دارم، برعکس خیلی ها من بیشتر از بارون عاشق رعد برقم ،رعد برق برای من استعاره ای از طغیان اسمون هست ،فریاد و خشم اسمونه ،اعتراض اسمونه ،دقیقا مثل خودم،پر از اعتراض ،پر از فریاد پر از استعاره هر چه رعد برق هولناک تر باشه من برعکس همه وحشت زده میشن هیجان زده میشم و دلم میخواد بلند بلند بخندم ،رعد برق رو صدا میزنم و بهش میگم من دارم صدای فریادت رو میشنوم و سعی میکنم باهاش همراه بشم .
+یکی از دوستان بلاگفا عمل پیوند مغز و استخوان داره ،اگه به دعا اعتقاد دارید براش دعا کنید