آفتاب می تابد و شراره های آتش
زمین را می سوزانند
جوانه گل های سر بر نیاورده
زیر زمین کورتاژ می شوند
زمین ابستن مرگ است
و هیچ ابری در سوگ این مصیبت نمی گرید
حال زمین خوب نیست
همچون مرغ مهاجری
که راه دریا را گم کرده
و سرگردان بیابان های خشک
به مُردن می اندیشد
پ.ن:یه چیزی تو همین مایه ها