متون حافظ و مولوی و ... رو زیر و رو کنی توی کلمه "یار" و مترادف اون خلاصه میشه ،یعنی موضوع و محور اصلی کسی یا چیزی یا شئ
مترادف یار :جانانه، جانان، دلبر، دلداده، دلدار، محبوبه، محبوب، معشوق، نگار، ول، حبیب، خلیل، دوست، رفیق، صدیق، محب، صحابه، مصاحب، معاشر، همدم، همراه، هم صحبت، همنشین، پشتیبان، حامی، دستگیر، دستیار، دوستدار، طرفدار، کمک، مددکار، معاضد، معاون، معین، ناصر، نصیر، یاور، هم بازی، هم تیمی
به زندگی انسان ها که نگاه کنی درگیر پدر ، مادر ، معشوق ، دوست ، خدا و غیره هستند ، همیشه همه بدختی ها ، عقب موندگی ها غم و دردها یا بلعکس بازتابی از افراد مختلف زندگی مان است ، مثل یک چرخه بی پایان ، حتی وقتی با کسی ارتباط مستقیمی نداشته باشیم قطعا به طور غیر مستقیم ما با افراد در ذهنمون مرتبطیم
در روان شناسی ما مکتبی به اسم روان کاوی داریم که در این مکتب جریانی وجود داره به اسم روابط ابژه ای (موضوعی) «Object Relations» که میگه همه چیز یک فرد در روابط و تجارب اولیه اون شکل میگیره یا به عبارت درست تر پایه ریزی میشه در واقع قالب شخصیت هر فرد بر میگیرده به دوران کودکی اون فرد یعنی از بدو تولد تا حدود 3 سالگی هسته اصلی شگل گیری مخصوصا 6 ماه اول و بعد تا 18 ماهگی بیشترین اهمیت رو دارن و موضوع اون انسان کوچولو "ابژه" Object است پس ما از بدو تولدمون درگیر چیزی شبیه یار هستیم به اسم ابژه که در بزرگسالی اسم ها و القاب های مختلفی به خودش میگیره بنابراین کودک از بدو تولد تا وقتی که تبدیل به حافظ و مولوی و .. میشه درگیر موضوع شئ یا ابژه هست نمیخوام وارد مباحث جزیی تر و تخصصی تر بشم فقط میخوام بگم عامل رنج ها و تردید ها ، افسوس ها ، ناکامی ها و .... موضوع ابژه است که به ما شکل و فرم داده ، فرمی که امروز هستیم ، فرمی که میخوایم باشیم هر چند که در تضاد و تناقض باشند .
√ 150 روز نبودم الان که اینجام مثل این میمونه که سرم رو از زیر آب ببرون اورده باشم تا نفس بگیرم و دوباره برم زیر اب معلوم نیست زیر آب چه اتفاقی برام بیفته ، راستی حبیب یه آهنگ خونده به اسم محکوم آهنگ رو با متنش مرور کنید خیلی به پستی که نوشتم مربوطه!